گمبگ و قیلون
شهید فرهاد آزاد:
در یک کانال پناه گرفته، عراقىها ما را محاصره کرده بودند. فاصلهى ما با دشمن کمتر از صد متر بود. شهید «فرهاد آزاد» بالاى کانال ایستاده و یک بىسیم نیز به کمر بسته بود. صدا زدم: «فرهاد! بیا پایین داخل کانال، این جا امنتر است؛ تو را مىزنند».
فرهاد، تبسمى کرد و گفت: «تقدیر هرچه هست همان مىشود». مدتى بعد پشت کانال پناه گرفته شروع به خواندن نماز نمود. در نماز، خمپارهاى کنارش نشست و او را به شهادت رساند. قصد داشتم خود را بالاى سر او برسانم که خمپاره دیگرى درست روى پیکرش اصابت کرد و او همچون گلى پرپر شد.
By Ashoora.ir & Night Skin